آغاز... افسانهها، اسطورهها
دوره های فرهنگی ایران
دوره های فرهنگی ایران را به دو بخش مجزا می توان تقسیم کرد:
دوران پیش از تاریخ :
- دوران پارینه (Palaeolithic ): 800 هزار سال تا 20هزار سال قبل میلاد، همزمان با عصریخبندان، دوران نئاندرتالها (انسان راست قامت) ، کشف آتش در پایان این دوره، زندگی در غار و تامین غذا از راه شکار و دانه ها و گیاهان، پایان این دوره همزمان با جایگزینی انسانهای خردمند(همو ساپین) با نئاندرتالها
- دوران میانسنگی (Meseolithic): 20هزار سال تا 10 هزار سال قبل میلاد، پایان عصر یخبندان، تولید غذا، ابزار سنگی ظریف
- دوران نوسنگی (Neolithic): 10هزارسال تا 5500 سال قبل میلاد، انقلاب تولید غذا، شکل گیری جوامع ابتدایی، استفاده از سفال، ابزار سنگی تخصصی
- دوران مس سنگی (Chalcolithic): 5500 تا 3500 سال قبل میلاد، از مهمترین ادوار زندگی بشر و شروع شهرنشینی ، انقلاب اجتماعی، وجود معابد، وجود حاکم، اخترع چرخ سفالگری ( تپه پردیس ورامین )، ابزارهای مسی.
- دوران مفرغ (Bronze): از 3500 تا 1500سال قبل میلاد، اختراع مفرغ با ترکیب مس و قلع که بسیار مستحکم بود. حکومت عیلام (ایلام)، ورود اقوام آسیاتک به ایران، تمدن جیرفت در کرمان. مهمترین مکانهای تمدن جیرفت عبارتند از: شهرسوخته(سیستان و بلوچستان)، تپه کُنارصندل، شهداد و.. .
- دوران آهن(Iron): از 1500 تا 550 سال قبل میلاد)، ورود آریاییها و تشکیل حکومت توسط دیاکو.
شهرسوخته مرکز بسیاری از فعالیتهای صنعتی و هنری نظیر سفال و زیورآلات و... بود. بومیان ایرانی دیگری (پیش از ورود آریایی ها) نیز در این سرزمین ساکن بودند نظیر تپور، تپورستان، طبرستان ) و کادوسیان در گیلان.
دوران پس از تاریخ:
که شامل دو بخش پیش از اسلام (هخامنشیان، اشکانیان، سامانیان) و پس از اسلام است.
نگاهی به تاریخ اسطورهای ایران
نخستین حلقه شاهنامه با تولد کیومرث(پیدایش انسان) آغاز میشود.
به روایت فردوسی، کیومرث نخستین پادشاه جهان بود و بعد از او فرزندش سیامک و بعد از او جمشید به پادشاهی رسید که از فر ایزدی برخوردار بود ولی بعد از مدتی به پادشاهی بیدادگر تبدیل میشود و فر ایزدی را از دست میدهد و ضحاک به او حمله میکند و فرمانروای جهان میشود.
ضحاک هزارسال با بیداد حکم راند و جوانان زیادی را میکشت تا مغز آنها را خوراک مارهایی کند که در شانه اش روییده بودند(به توصیه اهریمن که در لباس حکیم درآمده بود).
در نهایت کاوه آهنگر و فریدون، ضحاک را شکست دادند(درفش کاویان، پیشبند آهنگری کاوه بود که آن را تبدیل به پرچم خود کرده بود و بعدها تبدیل به پرچم امپراتوری ایران شد).
فریدون به امپراتوری میرسد و در زمان حیاتش، امپراتوری خود را بین پسرانش تقسیم میکند: غرب را به سلم میدهد، شمال و شرق را به تور و ایران (که مرکز امپراتوری بود) را به ایرج.
سلم و تور به ایرج حسادت میکنند و او را میکشند و از همینجاست که جنگ ایران و توران شروع میشود و این جنگ ادامه پیدا میکند تا در نهایت بنا میشود که آرش، قهرمان تیراندازی ایرانی با انداختن تیری مرز ایران و توران را معلوم کند.
آرش از فراز دماوند تیر را پرتاب میکند و نهایتا تیر کنار آمودریا مینشیند.
در این زمان، سام که فرمانروای سیستان و فرمانده ارتش ایران است صاحب پسری میشود به نام زال که مو و مژگان سپید دارد و به همین دلیل، سام او را رها میکند ولی سیمرغ او را پیدا میکند و کنار جوجکان خود پرورش میدهد. البته سیمرغ زال را پس از بزرگ شدن به کنار پدر برمیگرداند چون سام از کرده خود پشیمان شده. زال دل به رودابه میبندد و از او صاحب پسری میشود به نام رستم. رستم چنان درشت است که با شکافتن شکم رودابه، با راهنمایی سیمرغ به دنیا میآید و بعدها، عاشق دختر یکی از پادشاهان توران به نام تهمینه میشود. ولی بعداز ازدواج با او به سیستان برمیگردد و تهمینه که در توران مانده بود، از او دارای فرزند پسری به نام سهراب میشود و بازوبندی را که رستم به او داده بود بر بازوی پسرش میبندد.
از سوی دیگر نبرد بین کاوس، پادشاه ایران و افراسیاب، پادشاه توران همچنان ادامه دارد و سهراب که بزرگ شده، با لشگری به ایران میرود تا پدر را پیدا کند و با کمک او کاووس را سرنگون کند.
رستم و سهراب در میدان جنگ بهم میرسند ولی همدیگر را نمیشناسند و رستم، سهراب را از پای در میآورد ولی قبل از مرگ، رستم متوجه میشود که سهراب پسرش است ولی کاوس که نوش داروی نجات سهراب را دارد، از ترس سرنگونی حکومتش، نوش دارو را قبل از مرگ سهراب به رستم نمیدهد.
علاوه بر تراژدی سهراب، در شاهنامه تراژدی دیگری هم داریم: تراژدی سیاوش.
سیاوش پسر بزرگ منش کاووس، پادشاه ایران است که در جنگ با توران، پیشنهاد صلح افراسیاب را قبول میکند ولی کاووس برآشفته میشود و سیاوش به توران پناهنده میشود و در انجا با فرنگیس، دختر افراسیاب ازدواج میکند و صاحب پسری به نام کیخسرو میشود.
برادر افراسیاب، او را بر علیه سیاوش می شوراند و افراسیاب با تصور خیانت، سر او را جدا میکند و در جایی که خون سیاوش بر زمین میریزد، گیاهی میروید به نام خون سیاوشان.
سووشون، سوگ خون سیاوش، مراسمی بود برای عزاداری سیاوش و این مراسم که تا قرن بیستم هم اجرا میشد بسیار شبیه مراسم عزاداری امام حسین بود.
کاووس که از کاری که با پسرش کرده بود پشیمان است پذیرای فرنگیس و کیخسرو میشود و کیخسرو به جای کاووس، پادشاه ایران میشود و با پدربزرگ خود، افرسیاب میجنگد و او را شکست میدهد.
بعداز کیخسرو، لهراسب و بعد از او، گشتاسب فرمانروای ایران میشوند. اسفندیار، فرزند گشتاسب است که پدر به او وعده پادشاهی داده ولی با نیرنگ او را به مصاف رستم در سیستان میفرستد چون پیشگویی به او گفته که اسفندیار توسط رستم کشته می شود و چنین هم میشود.
در جنگ، رستم با راهنمایی سیمرغ میفهمد که اسفندیار، به جز چشمش، روئینتن است و رستم هم چشم اسفندیار را در میدان جنگ نشانه میگیرد. البته رستم، خود، مدتی بعد توسط برادر ناتنیاش، شغاد کشته شد.
در دوران فرمانروایی دارا بر ایران، اسکندر ایران را فتح میکند و بدین ترتیب، سلسله دوم شاهنامه، کیانیان به پایان می رسد. فردوسی در شاهنامه، سپس با اشاره ای گذار به دوران اشکانیان، به دوران ساسانیان میرود و اشاره ای به دوران امپراتوری هخامنشیان اشاره ای نمیشود .
منابع :
- کتاب ایرانیان ، دوران باستان تا دوره معاصر، چاپ سیزدهم، همایون کاتوزیان، ترجمه حسین شهیدی، نشر مرکز
- کتابچه " تاریخ ایران "، گردآوری : علی چراغی
- ویکیپدیای فارسی